قبلها شنیده بودم که اگر زنی فقط 40 روز به عرفان و تصوف بپردازد، به راحتی یک عبادالرحمان(عارف) میشود. بی آنکه سالها به مانند مردها، هفت شهر عشق را طی کند! ولی این گفته را باور نداشتم، تا آن شب...
سمت زنانهی مسجد تاریک بود، و از سمت مردانه نور کمی به سمت زنانه مسجد میتابید، که نمی دانم خود نور سبز رنگ بود یا براثر برخورد با چیزی، رنگ سبز از آن ساطع میشد! در قسمت زنانهی مسجد به اتفاق تعداد دیگری از دوستان در سحر ماه مبارک رمضان برای نماز تهجد به امام اقتدا کردیم. فضا واقعاً ملکوتی و عرفانی بود! نور کم و سبز رنگ، سکوت و خلوت آن وقت شب ماه رمضان و مسجد، و شوق و ذوق بانوان برای برپایی نماز تهجد، همه دست به دست هم داده بود تا فضایی خاص و معنوی به وجود بیاورد! که البته چیزهای دیگری این فضا را خاصتر کرد! امام شروع به تلاوت کرد. هنوز چند دقیقهای از برپایی نماز نگذشته بود، که امام با صوتی بسیار دلنشین سورهی الرحمان را قرائت کرد. و هنوز از قرائت این سوره چند ثانیهای بیشتر نگذشته بود که، دیدگان همه ی خانمها از بزرگ تا کوچک به نم نشست! صدایی به گوش نمیرسید تا مبادا آن فضای روحانی بر هم خورد. ولی حالات افراد بیانگر انقلاب درونی آنها بود! شاید خیلی از افرادی که آنجا بودند، معنای درست آیات قرآن را نمیدانستند! ولی کاری که قرآن با دلها میکند، قابل درک و فهم نیست!
بعد از نماز هم، امام ما را به دعای زیبایش مهمان کرد. و این خود انقلاب درونی زنان را چند برابر کرد! بعد فارغ شدن از نماز و دعا، از چهرهها میشد به دگرگون شدن قلبها پیبرد! و چه زیبا و سریع و با شکوه بود این دگرگونی! متأسفانه بعد از آن شب دیگر به بانوان اجازه داده نشد، در مسجد نماز تهجد بخوانند! ولی این مسئله، سبب شد تا من یقین کنم، چه سریع و راحت، زنان صاحب روح و روان ملکوتی میشوند؛ و در قلوبشان چه زیبا انقلابهایی پدید میآید!
مرحبا به تو مادرم! احسنت به تو خواهرم! که رقیق القلب هستی و احساست مثل رود روان، و مثل خورشید بخشنده است!
تو مادرم! احساس تو که لطیفتر از گلبرگهای گلهاست! احساس تو که بالاترین و شریفترن احساسهاست! احساس مادری! احساسی که به تو اجازه نمیدهد، نظارهگر رنج و درد فرزندت، گریه کوکت، و ناراحتی اولادت باشی! احساسی که به تو اجازه نمی دهد، نظارهگر رنج و درد و غصه هیچ کودکی در روی زمین باشی! و از آن هم بالاتر، نظارهگر رنج انسانی در روی کره خاکی!
مرحبا به تو مادرم! این احساست مقدس است و پاک! قدرش را بدان! و از بودن چنین احساسی خجالت نکش! بلکه آن را با افتخار فریاد بزن!
و تو خواهرم! تویی که احساست، به تو اجازه نمیدهد؛ کینه و کدورت و قهر را، در قلبت حبس و تلمبار کنی! تویی که با برادرت دعوا میکنی؛ ولی وقتی بعد از چند دقیقه او به خواب میرود، رویش را میپوشانی تا مبادا سرما بخورد! تویی که بدی هیچ انسانی را باور نداری! تویی که با همسرت، بحث و مجادله میکنی؛ ولی بعد از چند دقیقه ناراحت میشوی از اینکه شام نخورده خوابید! بابت این احساس نابت، شاکر باش و شرمنده مباش! آن را بخاطر تحقیر برخی از کمخردان، کتمان نکن!
احساست را خرج کن؛ و تکثیر کن؛ و در درونت حبس مکن! این احساس تو والا و زیباست! این احساس تو تحفهای الهی ست! پس آن را با افتخار و شهامت ابراز کن! مگر نشنیدهای که، باری تعالی در روز حساب، با هر بندهاش متناسب با رقتِ قلب و لطافت طبع؛ و یا سخت بودن قلب و خشن بودن خُلقش رفتار، و او را محاسبه می کند؟!
پس خوشا به حال تو با این احساس ظریف و لطیفت!

نظرات